تاریخ آخرین بروزرسانی: 28 نوامبر 2019 در 5:28 ب.ظ
مسلماً تغییر جنسیت حرام است!
متن پیشرو متن پیاده شده درس خارج فقه «تغییر جنسیت» حضرت آیت الله العظمی سبحانی می باشد که در تاریخ 96/10/02 و 96/10/04 تدریس شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ازمسائلی که امروزه و الآن در جهان مطرح است، مسأله تبدیل جنس است که گاه و بی گاه در ایران نیز انجام میدهند، البته این مسأله در همه جهان مطرح است و اختصاص به ایران ندارد، فلذا ما باید صور مسأله یکی پس از دیگری بررسی کنیم،هم از نظر موضوع و هم از نظر حکم، مراد ما از موضوع این است که تغییر در چه حدی ممکن میباشد، به این میگویند بحث در موضوع، بحث در حکم این است، همان مقداری که انجام میگیرد و ممکن است، آیا شرعاً جایز است یا جایز نیست؟
بنابراین، هم باید موضوع را بیان کنیم، و هم حکمش را روشن بنماییم.
اقسام مسأله از نظر موضوع
آن مقداری که من تفحص کردم و با اهل فن هم مذاکره نمودهام، مسأله چهار قسم و صورت دارد:
1: صورت و قسم اول این است که تغییر جنس به تمام معنی باشد، به گونهای که پسر تبدیل به دختر، و دختر هم تبدیل به پسر بشود، یعنی مرد بشود زن، و زن هم بشود مرد، مثلاً اگر مرد بخواهد زن بشود، حتماً باید تخم دان و رحم پیدا کند، تمام چیزهایی که در زن هست، باید در این عملیات انجام بگیرد، هکذا عکسش.
بنابراین، باید تغییر جنس را باید در چهار مرحله بررسی کنم، مرحله اول تغییر جنس به تمام معنی، تبدیل الذکر بالأنثی و تبدیل الأنثی بالذکر، به تمام معنی، البته این نوع تغییر جنسیت ابداً ممکن نیست، هر کاری بکنند امکان پذیر نیست حتی اگر دستگاه تناسلی مرد را از بین ببرند و بجای آن دستگاه تناسلی زن را پیوند بزنند، این سبب نمیشود که درون مرد عوض بشود، یعنی رحم و تخم دان پیدا کند و حیض ببیند.
پس باید این مسأله را از گوش خود بیرون کنیم که تغییر جنس به تمام معنی امکان پذیر نیست، پژشکانی که مشغول این کار هستند، کار خدایی را انجام بدهند، این امکان پذیر نیست، حتی متخصصین این فن اعتراف دارند که این مسأله امکان پذیر نیست، یعنی نه تنها علم این را ثابت نکرده، بلکه حتی از نظر علمی هم محال است.
خلاصه، چگونه میشود مردی که تخم دان و رحم ندارد، آن آثاری که در مرد است و در زن نیست، تکویناً ایجاد کنند، چنین چیزی ممکن نیست، کاری که پژشکان و متخصصین این امور میتوانند بکنند، این است که دستگاه تناسلی زن و مرد را عوض کنند، تلقیح کنند، به این معنی که دستگاه تناسلی مرد را در بیاورند و بکنند، بجای آن دستگاه تناسلی زن را جایگزین کنند، فقط همین مقدار را میتوانند انجام بدهند، اما اینکه در درون مرد وزن هم بتوانند تکویناً اثر بگذارند، این قابل عمل نیست، مگر معجزهای در کار باشد، یعنی خدا بخواهد زنی را تبدیل به مرد و مردی را تبدیل به زن کند.
البته بحث ما در جایی است که طرف (مرد یا زن) فقط یک دستگاه تناسلی دارد، اما کسی که دو دستگاه تناسلی دارد، مانند خنثی، بحثش در آینده خواهد آمد، ولی بحث ما در جایی است که فقط یک دستگاه تناسلی دارد نه بیشتر.
خلاصه این قسم امکان پذیر نیست، بلکه شبیه افسانه است ولذا بحث کردن در باره آن چندان مفید نخواهد بود.
2: قسم دوم، گاهی از اوقات از نظر خلقت، مردانی پیدا میشوند که گرایشهای زنانه دارند، مثلاً لباس زنانه میپوشند، آرایش زنانه میکنند، همیشه میخواهند در مجالس زنانه حاضر بشوند، یکنوع گرایش داخلی و طبیعی نسبت به انوثت دارد، آیا میشود اینجا تبدیل جنس بدهیم؟
در اینجا هم باید از نظر موضوع بحث کنیم و هم از نظر حکم شرعی،بحث موضوعی این است که در اثر استفاده از بعضی داروها، یک تغییراتی در ظاهر این مرد ایجاد میکند، مثلاً پستانش بالا میآید، موی صورتش میریزد و صاف میشود، یک نوع عملیات و کارهای را انجام میدهند که این مرد، شبیه زن میشود.
سپس دستگاه تناسلی مرد را می کنند و بجای آن دستگاه تناسلی زن را میدوزند، به قدری میدوزند که التحام و التیام پیدا میکنند به گونهای که اگر بخیهها هم بیفتند، دستگاه تناسلی سر جای خودش میماند، دو مرحله دارد، یعنی هم دستگاه تناسلی درست میکنند و هم مهبل، مهبل منقطهای است بین فرج و رحم، یعنی در وسط این دو قرار گرفته است، این مقدار کار را انجام میدهند، یعنی یک داروهای خاصی میدهند که یکنوع شباهت به زن پیدا میکند، ما به این نمی توانیم بگوییم:« تغییر الجنس»، بلکه این میشود:« تغییر فی الجنس، لا تغییر الجنس».
در جنس ذکر و مرد یکنوع دگرگونی ایجاد کرده، نه اینکه ذکر و مرد را تبدیل به انثی و زن کردیم، چون این آدم نه رحم دارد و نه تخم دان دارد و نه حیض دارد و نه عادت، فقط دستگاه تناسلی را عوض کردهاند، حالا این دستگاه تناسلی چه رقم تولید میشود، بحث آن جای خودش، این را میدوزند و میشود جزء بدن، یک مهبلی هم میگذارند که در حقیقت بعد از فرج است و هرمون های خاصی میدهند که گرایشهای زنانه در این مرد قوی بشود، این از نظر موضوع است.
در جنس ذکر و مرد یکنوع دگرگونی ایجاد کرده، نه اینکه ذکر و مرد را تبدیل به انثی و زن کردیم، چون این آدم نه رحم دارد و نه تخم دان دارد و نه حیض دارد و نه عادت، فقط دستگاه تناسلی را عوض کردهاند، حالا این دستگاه تناسلی چه رقم تولید میشود، بحث آن جای خودش، این را میدوزند و میشود جزء بدن، یک مهبلی هم میگذارند که در حقیقت بعد از فرج است و هرمون های خاصی میدهند که گرایشهای زنانه در این مرد قوی بشود، این از نظر موضوع است.
اما اینکه از نظرحکم جایز است یا جایز نیست، بحثش خواهد آمد، اما اینکه خیال کنیم این زن شد، ابداً، بلکه این آدم همان مرد است، اما با این عملهای شیطانی، این مرد را داخل میکنیم در میان زنان، کارهایی خلاف را انجام می دهد و الا این آدم همان مرد است که قاطی زنان شده و کارهایی خلاف را انجام میدهد.
بنابراین، این تغییر فی الجنس است نه تغییر الجنس، بله، یک مقدار دگرگون ایجاد کردیم، روحیه عوض میشود، سیما عوض میشود،گرایش ها عوض میشود.
آیا از نظر شرعی، تغییر جنسیت جایز است؟
اما از نظر حکم شرعی، آیا از نظر شرعی این کار جایز است یا نه؟ مسلّما این کار حرام است. چرا؟ چون آیه کریمه میفرماید: «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يتَّخِذِ الشَّيطَانَ وَلِيا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا» و آنها را گمراه ميکنم! و به آرزوها سرگرم ميسازم! و به آنان دستور ميدهم که (اعمال خرافي انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشکافند، و آفرينش پاک خدايي را تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرک بيالايند!)» و هر کس، شيطان را به جاي خدا ولي خود برگزيند، زيان آشکاري کرده است.
شیطان میگوید من کاری میکنم که اینها در آفرینش دست میبرند و خلقت خدا را عوض میکنند، البته قدیم الأیام میگفتند خلقت خدا را عوض کردن نه در این حد، مثلاً میگفتند حیوانها را کاری میکنند که آن قوه ذکری از بین برود، مجبوب بشود، مثلاً گوشش را میبریدند، اما این زمان مصداق جدید پیدا میکند، که هر کس این کار انجام بدهد، کار شیطانی را انجام داده است، شیطان میگوید من اینها را دعوت میکنم و بر سر راه شان مینشینم: « فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» خلقت خدا را دگرگون میکنند.
اشکال
اگر این آیه مبارکه اطلاق دارد، پس ناخن گرفتن هم تغییر در خلقت است، حیوان را هم مجبوب کردن، آنهم تغییر در خلقت است، خیلی از چیزها میشود تغییر در خلقت؟
جواب
جوابش این است که آیه در جایی است که کارش کار شیطانی باشد، اما این گونه کارها، کار انبیاست، مانند ناخن گرفتن و حنا زدن و امثال آنها کار خدایی است و کار انبیا.
این آیه مبارکه بهترین دلیل است بر اینکه این عمل حرام است، هر طبیب و پزشکی در ایران و غیر ایران این کار را انجام بدهد، کار شیطانی است، علاوه براین، خود آنکس که قبول کرده تا این عمل در حق انجام بگیرد، کارش حرام خواهد بود که بیان خواهد شد.
خلاق متعال برای حضرت ابراهیم ده تا هدیه داده که یکی از آنها تقلیم الأظفار است، دیگری اعمال داروی نظافت برای زدودن موهای زائد در عانه و وامثالش میباشد، ولذا نباید کسی اشکال کند که همه انسان ها خلق الله را عوض میکنند، چون این گونه امور از قبیل عوض کردن خلق الله نیستند.
بعضی ها که میخواهند استدلال با این آیه را تضعیف کنند، میگویند این آیه فاقد اطلاق است، وقتی اطلاق نداشته باشد، نمیتوانیم با این آیه در این مورد استدلال کنیم. چرا؟ میگویند: چون خلق الله شامل حیوانات، نباتات و جمادات هم میشود، پس اگر ما سنگ را هم بشکنیم، تغییر خلق الله، اگر درخت را ببریم یا شاخ و برگهایش را بزنیم تا زیبا تر و رشدش زیادتر بشود، تغییر خلق الله است، میگویند این آیه نمیتواند اطلاق داشته باشد، تمام اعمال ما میشود تغییر خلق الله است.
جوابش این است که این آیه مبارکه متوجه جمادات نیست، خلق الله جمادات و نباتات را نمیگیرد، خلق الله حیوان را میگیرد، به قرینه « فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ» .
سخن در باره قسم دوم است، یعنی کسانی که از نظر خلقت انسان کاملند، و بیش از یک آلت تناسلی هم ندارند که همان آلت ذکوریت باشد، در اینها گرایش ها و تمایلی نسبت به انوثیت پیدا میشود، مراحلی را طی میکنند و خیال میکنند که اینها را تغییر جنسیت دادهاند، در حالی که تمام کارهای اینها تغییر جنسیت نیست، بلکه تغییر در جنس است.
جوازتغییرجنسیت از دیدگاه بعضیها
من در بعضی از مقالهها دیدهام که برخی میخواهند این مسأله را تجویز کنند و میگویند اینکه مقدمات حرام دارد، اشکال ندارد. چرا؟ چون در مقام «معالجه» بعضی از کارهای «حرام» حلال میشود، زیرا طبیب و پزشک اگر بخواهد همه آن دقایق حلال و حرام را رعایت کند، موفق به جراحی نمیشود ولذا این کارچندان مانع شرعی ندارد.
علاوه براین، مصلحت در این کار است. چطور؟ به جهت اینکه این آدم از آن روح اول رنج میبرد، برای اینکه این آدم را از آن رنج روحی برهانیم، بر میگردانیم به حالتی که به آن گرایش و تمایل دارد و با این کار در واقع یک خدمتی به این آدم انجام دادهایم.
اشکالات دیدگاه فوق الذکر
البته اینها مطالبیاند که بعضیها آن را گفتهاند، اما اینکه این مطالب تا چه حد درست و صحیح میباشند، قضاوتش با خوانندگان محترم.
البته ما نیز قبول داریم که در مقام «معالجه» گاهی از اوقات ضرورت ایجاب میکند که «حرام» به عنوان ثانوی حلال بشود، اما گفتهاند در مقام «معالجه»، یعنی مریض را مصح کنند و حال آنکه شما در اینجا به عکس عمل میکنید، یعنی مُصحّ را مریض میکنید، در حقیقت در اینجا کلمه معالجه را به کار بردن صحیح نیست، چون معالجه این است که مریض را در بیمارستان ببریم و در آنجا در اثر یک سلسله معالجات بیمار را سالم و مُصح بکنیم و حال آنکه شما عکس میکنید، یعنی آدم سالم را بیمار می کنید، یک آدمی که از مادر صحیح و سالم متولد شده، شما دستگاه تناسلیاش را عوض میکنید و بجای آن یک دستگاه دیگر پیوند میزنید، این معالجه نیست، بلکه ضد معالجه است.
اما اینکه میگویید مصلحت دراین کار است، چون این آدم از آن روح اول رنج میبرد و میخواهده به روح دیگر منتقل شود، آیا این مصلحت است، کدام مصلحتی؟!! جز اینکه شما یک انسان خبیثی را تربیت میکنید که مورد بهره برداری امور جنسی حرام بشود، بعد از آنکه دستگاه زنانه را بر او نصب کردید و این آدم لباس زنانه پوشید، و در میان زنان رفت، قهراً مردان از این استفاده میکنند، استفاده مردان از این آدم (بلا شک) جنبه لواط را دارد چون این آدم در واقع مرد است نه زن، این چه مصلحت است که برای راضی کردن یک انسان از نظر روحیه، او را تغییر میدهیم به یک انسان خبیثی که محل خیلی از اعمال زشت و قبیح قرار بگیرد، با این مطالب نمیشود فقه را درست کرد، فقه یا باید وصل به خدا و معصومین (علیهم السلام) باشد، یا در آن یک نوع استدلالهای عقلانی باشد که عقل آنها را بپذیرد.
نکته قابل توجه
بد نیست در اینجا نکتهای را عرض کنم و آن اینکه اگر شما «تحریر الوسیله» را مطالعه کرده باشید، حضرت امام (ره) در اینجا یک فروعی را بیان کردهاند و فرموده اند: اگر این آدم مرد و ذکر بوده و زنی هم داشته، حالا که معالجه کرده و تغییر جنسیت پیدا کرده و تبدیل به زن شده، تکلیف زن قبلیاش چه میشود؟ یک فروعی را در اینجا آورده، در حالی اینکه این فروع سالبه به انتفاء موضوع میباشند. چرا؟ چون ما یک چنین چیزی را نداریم، ولذا حضرت امام (ره) ناچار است که این فروع را روی قسم اول ببرد و حال آنکه قسم اصلاً وجود خارجی ندارد.
بنابراین،در تنظیم این فروع حقش این بود که یک کارشناسی انجام بگیرد که این فروع در قسم دوم ذکر میشود و حال آنکه مربوط به صورت اول است.
در هر حال اگر آقایان این فروع را در «تحریر الوسیله» میخوانند، باید همه اینها را به همان قسم اول بر گردانند.
بله، اگر واقعاً مردی، در اثر عملیاتی تبدیل به زن شد، تکلیف زنش چه میشود، یا اگر زن بود، و با انجام عملیاتی تبدیل به مرد شد، تکلیف شوهرش چه میشود، و هکذا تکلیف مهریهاش چه می شود، تمام این فروض و فروع را باید روی قسم اول ببریم که (قسم اول) شبیه عنقای مغربی است که وجود خارجی ندارد و هرگز امکان پذیر نیست.
فرض کنید پزشک و دکتری است که مقید به مسائل اخلاقی نیستند ولذا جوانی را با دادن داروها و دواهای خاصی کاری کردند که این جوان مو در بیاورد، بجای اینکه با دو پا راه برود، با چهار پا راه برود و مو نیز در بیاورد مانند میمون، این جوان به ظاهر میمون میشود، ولی در واقع همان انسان قبلی است، همان گونه که اگر در اثر دارو، و دوا ظاهر فرق کند، اما باطن را عوض را نکند، این انسان است که به صورت میمون در آمده و الا میمون واقعی نیست، عیناً مردی را که به واسطه دوا و داروی تغییراتی در دراعضایش انجام دادهاند، اما هویتش محفوظ است، مثل همان جوانی است که به وسیله دارو علی الظاهر تبدیل به میمون شده است که در واقع میمون نیست.
قسم سوم
تا کنون بحث ما در باره کسی بود که بیش از یک دستگاه تناسلی نداشت، اگر مرد بود فقط دستگاه تناسلی مرد را داشت، اگر زن بود فقط دستگاه تناسلی زن را داشت، اینک بحث ما در باره کسی است که دو دستگاه تناسلی دارد، یعنی هم آلت رجلیت را دارد و هم آلت مرأة را، که به این جور «آدم ها» خنثی میگویند و خثنی هم بر دو قسم است:
1: خنثای غیر مشکلة، یک خنثایی داریم که میتوانیم هویت او را تشخیص بدهیم، یعنی کسانی هستند که این افراد را میشناسند و هویت آنها را تشخیص میدهند:
الف؛ گاهی از طریق بول آنها را میشناسند، خنثی بول که میکند آیا از طریق آلت رجلیت بول میکند یا از طریق آلت انوثیت، از هر مجرایی که بول کند، معلوم میشود که هویت او همان است.
البته این یک راهی است که در روایتی از امیر المومنین علی ع نقل شده است.
ب؛ راههای دیگر نیز برای شناخت هویت خنثی وجود دارد.
اگر واقعاً طبیب و پزشک بتواند هویت واقعی این آدم را تشخیص بدهد، میتواند آن عضو زاید را قیچی کند و از بین ببرد، و این کار، قهراً تغییر در خلق الله هم محسوب نمیشود، خلق الله اولی است، بلکه معلوم میشود که این یک غده زیادی است که باید به وسیله جراحی از بین برود، اگر در واقع زن است، آلت ذکوریت زاید است و باید از بین برود، و اگر در واقع زن است، آلت انوثیت را قیچی میکند.
اگر این گونه باشد، یعنی طرف خنثای غیر مشکله باشد، هیچ مانع و مشکلی ندارد، یعنی از بین بردن دستگاه زاید، از نظر شرعی منعی ندارد.
خلاصه اینکه: اگر این آدم دو آلت و دو دستگاه تناسلی دارد و با قرائنی هویت او را تشخیص دادیم، در چنین صورتی، طبیب میتواند اقدام کند و با عمل جراحی کار او را یکسره نماید، که این وضع او از نظر جنسیت کاملاً روشن بشود ( إمّا یظهر أنّه رجل و إمّا یظهر أنّه امرأة).
قسم چهارم
2: خنثای مشکله، قسم رابع همانند قسم سوم است، یعنی طرف دو آلت و دو دستگاه تناسلی دارد، نه زن بودنش روشن است که با زن ها زندگی کند و نه مرد بودنش روشن است که با مرد ها زندگی نماید، یعنی هر گونه آزمایشها را نسبت به او انجام بدهیم و به کار بگیریم، نمیتوانیم هویت او را تشخیص بدهیم، در چنین فرضی این آدم (خنثای مشکله) ناچار است که خودش را هم از زنان و هم از مردان بپوشاند. چرا؟ چون علم اجمالی دارد که یا این طرف حرام است یا آنطرف، اگر علم اجمالی منجز است، باید از هردو طرف اجتناب کند، فقط اکتفا کند به محارم، به محارم خودش اکتفا کند، خواه محارم زن باشد و خواه محارم مرد.
پرسش
ممکن است کسی بگوید که این کار برای این آدم (خنثای مشکل) حرج آور است، چه رقم زندگی کند در حالی که نه مرد ها را ببیند و نه زن ها را، و فقط اکتفا کند به محارم.
پاسخ
جوابش این است که چارهای جز این نیست، مگر اینکه واقعاً خیلی حرجی بشود، آنوقت است که:« الضررویات تتقدر بقدرها»، بعید نیست که اگر خیلی زندگی برایش سخت بشود، به مقدار ضرورت برای این آدم حلال باشد.
وظیفه خنثای مشکله
وظیفه این آدم (خنثای مشکله) این است که هم از مردان اجتناب کند و هم از زنها، این بر چه اساس است؟ بر اساس این است که خنثای مشکل، طبیعت ثالثه نیست، بلکه یا ذکر است یا انثی، یعنی در واقع یا مرد است یا زن، از آیات قرآنی استفاده میشود که بشر دو قسم بیشتر نیستند، یا ذکرند یا انثی.
بله، اگر بگوییم خنثای مشکل طبیعت ثالثة، کارش آسان میشود، اما از آیات استفاده میشود که خنثای مشکل طبیعت ثالثه نیست، بلکه یا مرد است یا زن، منتها ما راه کشفش را نداریم، راه شناختش را نداریم. به بیان دیگر، بین ما و واقعیت او ستر و پوششی است، ستاری است والا طبیعت ثالثه نیست.
البته برخی ممکن است بگویند که: خنثای مشکل طبیعت ثالثه است، یعنی نه زن است و نه مرد، اگر این نظریه درست باشد، آن وقت احکامش عوض میشود.
ولی این نظریه، بر خلاف آیات قرآنی میباشد، چون از آیات قرآنی استفاده میشود که ما طبیعیت ثالثه نداریم، از کدام استفاده میشود که خنثای مشکل طبیعت ثالثه نیست؟
از این آیات مبارکه:
1: « فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» [2]
معلوم میشود که تمام « مِنْكُمْ» ها «إمّا ذَكَرٌ أَوْ أُنْثَى»، خنثای مشکل هم از دو قسم خارج نیست یا در واقع مرد است یا زن، یعنی طبیعت ثالثه نیست.
2: «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى»[3] 3: «وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى» [4]
4: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ» [5]
از این آیات معلوم می شود که ما طبیعت ثالثه نداریم و لذا خنثای مشکله یا باید احتیاط تام بکند و یا تبعیض در احتیاط قائل بشود، شیخ انصاری می فرماید باید احیتاط تام بکند، این خوب است، منتها اگر خیلی حرجی باشد، تبعیض در احتیاط را انجام می دهد و اشکال هم ندارد.
ما خلاصه احکام خنثی را از کتاب رسائل آوردهایم، مثلاً، در نماز مخیر است بین جهر و اخفات، و الا باید بگوییم بجای هفده رکعت نماز، سی و چهار رکعت نماز بخواند، احکامش را آوردیم، این آدم (خنثای مشکله) حق ندارد ازدواج کند، نه با مرد و نه با زن، یعنی احتیاط تام بکند، اگر احتیاط تمام ممکن است، احتیاط تام بکند و الا تبعیض در احتیاط کند.
نکته پایانی
مرحوم علامه یک عبارتی دارد که هرکس آن را زود ترجواب بدهد، ذوق فقهی او برای ما محرز است.
عبارت علامه این است: « إذا دخل الذکر علی الخنثی و الخنثی بالأنثی، وجب الغسل علی الخنثی دون الذکر و الأنثی»
هنگامی که باب را برای محاکمه در تبریز گرفتند، یکی از علما به او گفت این عبارت را برای ما معنی کن.
اما خنثی هم داخل است و هم مدخول است (یعنی در این عبارت جناب خنثی، هم فاعل واقع شده و هم مفعول) دخل الذکر علی الخنثی، پس «خنثی» مدخوله واقع شد، و الخنثی علی الأنثی، پس «خنثی» در این فراز داخل کنند و فاعل واقع شد، قطعاً غسل بر این خنثی واجب است، چون اگر زن بوده، مدخوله واقع شده، چون مرد بر او داخل کرده، واگر در واقع مرد بوده، به زن داخل کرده.
اما نسبت به مرد غسل واجب نیست ( البته در صورتی منی بیرون نیاید و فقط دخول انجام گرفته باشد). چرا؟ زیرا احتمال دارد که این آلت نباشد، بلکه یک سوراخ زایدی باشد، یعنی معلوم نیست که دخول در فرج باشد، لعلّ این سوراخ زاید و اضافی باشد. و هکذا بر زن هم غسل واجب نیست. چرا؟ چون معلوم نیست که این آلت خنثی، آلت ذکر و مرد بوده، ولذا میگوید:
« إذا دخل الذکر علی الخنثی و الخنثی بالأنثی، وجب الغسل علی الخنثی دون الذکر و الأنثی».
اشکال
بالأخره علم اجمالی را چه کنیم، چون این دو نفر علم اجمالی دارند که یا غسل بر اولی واجب است (اگر این زن بوده)، یا غسل بر سومی واجب است اگر این مرد بوده، علم اجمالی داریم که:« وجب الغسل إمّا علی الأوّل، أو علی الثالث»؟
جواب
بالأخره علم اجمالی را چه کنیم، چون این دو نفر علم اجمالی دارند که یا غسل بر اولی واجب است (اگر این زن بوده)، یا غسل بر سومی واجب است اگر این مرد بوده، علم اجمالی داریم که:« وجب الغسل إمّا علی الأوّل، أو علی الثالث»؟
جواب
جوابش این است که این علم اجمالی منجز نیست. چرا؟ چون این علم اجمالی راجع به من است، من باید بدانم، و الا این دو نفر میگویند یا غسل بر من واجب است یا بر آن دیگری ، این علم اجمالی منجز نیست، علم اجمالی در جایی منجز است که جناب« مکلّف» واحد باشد، اینکه یا غسل بر او واجب است یا بر من، این علم اجمالی منجز نیست.
Very interesting details you have noted, thanks for posting.Leadership
Here is my blog post: Bebe A
سلام . خیلی طبقه بندی تمیز عقلانی ای انجام داده بودند.ممنون
پیشنهاد می کنم مطالعات تخصصی در علم جنین شناسی و در فیزیولوژی تخصصهای زنان، کلیه ها و مجاری ادرار، غدد، و روانپزشکی افزایش یابد تا موضوع شناسی دقیقتری توسط مراجع و البته توسط حلقه استفتاء آنان انجام شود. با تشکر از ورود ایشان به این مبحث.
سلام علکیم
خیر
میشه بادوجنسه ازدواج کرد
خیلی عالیه