منو
خانه / اسلایدشو / در گذشته روحانیون در علم طب تحصیل میکردند!
تاریخ آخرین بروزرسانی: 14 اکتبر 2017 در 10:29 ب.ظ
📣. مصاحبه/ آیت الله ابطحی اصفهانی (ره):

در گذشته روحانیون در علم طب تحصیل میکردند!

متن پیشرو مصاحبه مجله حوزه در مهر و آبان 1372، با آیة الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی میباشد که توسط  سایت حوزه نت باز نشر شده است. آیة اللّه ابطحی از شخصیتهای علمی بود که قدرش ناشناخته ماند. او افزون بر فقه اصول تفسیر و… آشنایی عمیق با علومی چون: طب قدیم ریاضیات هیئت وداشت. در طب نوآوریهای شگفتی داشت. بسیاری از بیماران لاعلاج را درمان کرده بود. درمانهای دقیق و عالمانه او تعجب بسیاری از متخصصان این رشته را برانگیخته بود.

توجه شما عزیزان را به متن این مصاحبه جلب مینماییم:


 

حوزه: با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید لطفاً شمه ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان بفرمایید.

 

* بنده حدود سال 1323 قمری در خانواده ای مذهبی در محلّه احمدآباد اصفهان متولد شدم.

در دوران کودکی در مکتب خانه تحصیلات خود را شروع کردم. در دوران نوجوانی علی رغم مشکلات زندگی و مخالفتهای برخی از نزدیکان در حوزه علمیه اصفهان مشغول به تحصیل علوم دینی شدم. در این حوزه از محضر اساتید بزرگوار بسیاری بهره گرفتم. علومی که فراگرفتم عبارتند از: ادبیات فقه اصول رجال تفسیر هیأت و نجوم طب قدیم ریاضیات فلسفه و کلام.

 

حوزه: حضرت عالی غیر از فقه و اصول چه دانشهایی رافراگرفته اید و نزد چه کسانی?

 

بنده غیر از فقه و اصول، هیئت، طب قدیم و … را نزد اساتید بزرگوار حوزه علمیه اصفهان فراگرفتم.

هیئت را نزد حاج شیخ محمدباقر قزوینی که استاد ریاضی و هیئت بود در حوزه علمیه اصفهان فرا گرفتم. شرح منظومه را در محضر حاج شیخ محمد حکیم خراسانی عموی آقای بهلول خواندم. حاج شیخ محمد حکیم متأهل نبود و در مدرسه صدر ساکن بود. حکیمی متأله و فیلسوفی ماهر بود. از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیر خان است.

طب قدیم را از محضر حاج میرزا ابوالقاسم حکیم فرا گرفتم. حدود بیست سال داشتم که شروع به فراگیری طب قدیم کردم. تا وقتی که میرزا ابوالقاسم در قید حیات بود از محضرش بهره بردم.

 

حوزه: حضرت عالی چه انگیزه ای در تحصیل طب داشتید.

 

در گذشته روحانیون در همه رشته ها ازجمله طب تحصیل می کردند. سرآمد علوم مختلف بودند. نفس دانستن علم طب مورد توجه بود. نجات نفوس محترمه انگیزه کسانی بود که به دانش طب روی می آوردند. هدف من از فراگیری علم طب طبابت نبود. گرچه اگر می خواستم می توانستم. زیرا اگر کسی می خواست طبابت کند یا باید در طب قدیم مدرک می داشت یا در طب جدید.

استادم میرزا ابوالقاسم حکیم از ممتحنین طب قدیم بود. با توجه به سابقه تحصیل بنده پیش ایشان به آسانی می توانستم جواز طبابت بگیرم. حتی زمانی بنا شد از تمامی شاگردان استاد میرزا ابوالقاسم حکیم امتحان بگیرند. من و مرحوم طبیب زاده به واسطه شبهه شرعی که در مدرک منتسب به رضاخان داشتیم از شرکت در امتحان خودداری کردیم. علاوه هدف من از فراگیری طب بهره گیری از آن در علم اخلاق بود. اگر کسی بخواهد در اخلاقیات به جایی برسد باید به مسائل طب آشنا باشد.

مثلاً قوای نفسانی مانند: غضب شهوت شجاعت و … هر کدام در صورتی که تحت کنترل درآیند نقش بس مهمی در ترقی و تعالی اخلاقیات انسان دارند. کنترل این قو با دانستن مسائل طب بسیار در ارتباط است. این که علمای م در گذشته نوع طب فرا می گرفته اند بیشتر به این خاطر بوده است.

فقه نیز با طب ارتباط دارد. تعیین مقدار دیه جروح بدون تشخیص مقدار جراحت و زخم وارده ممکن نیست.

 

حوزه: متون درسی شما در طب قدیم چه بود.

 

* معمولاً اگر کسی بخواهد طب یونان را بخواند اولین کتاب شرح نفیسی و آن گاه شرح اسباب است.

من اینها را با قسمتهای مشکل کتاب قانون بوعلی خدمت میرزا ابوالقاسم خواندم و باقی کتاب بوعلی را مطالعه کردم.

مرحوم میرزا ابوالقاسم درکار خود بسیار خبره بود. وی از شاگردان حاج میرزاباقر حکیم باشی صاحب کتاب (تحفه حکیم مؤمن) بود. طبیبی متطبب بود. یعنی اهل طبابت بود.

 

حوزه: از درس طب مرحوم میرزا ابوالقاسم حکیم در حوزه علمیه اصفهان استقبال می شد.

* بله. بسیار خوب استقبال می شد. تعداد زیادی شرکت می کردند. هر کسی در اصفهان طب قدیم می دانست شاگرد ایشان بود. البته دوره ای که ما طب می خواندیم می شود گفت اواخر دوره درس طب قدیم بود. زیرا طب جدید رایج شده بود.

 

حوزه: آیا غیر از کتابهایی که فرمودید کتابهای دیگری هم درطب قدیم یا جدید مطالعه کرده اید.

 

* من در طب مطالعه زیاد داشته ام. گمان نمی کنم شبانه روزی بر من گذشته باشد و در کنار سایر مطالعاتم مطالعه ای در طب نکرده باشم. از این روی کتابهای مخزن الادویه، قرابادین کبیر، تحفه حکیم مؤمن، طب خوارزمشاهی، حاوی کبیر محمدبن زکریا رازی که چند جلد است و … در طب قدیم مطالعه کرده ام و کتابهای: دوره علیخان پزشکنامه شلمیر فرانسوی در طب جدید. چون فرمولها به زبان فرانسه بود مقداری هم به این زبان آشنایی پیداکردم. برای تهیه آن کتب زحمات زیادی را متحمل شدم. بعضی از آن کتابها را با مبالغ سنگینی می خریدم با این که از نظر معیشتی مشکلات زیادی داشتم.

 

حوزه: آیا حضرت عالی طب قدیم تدریس کرده اید.

* بله. قانونچه شرح نفیسی و شرح اسباب کراراً تدریس کرده ام.

 

حوزه: قانون بوعلی را چطور.

* کسی نبود که از عهده کتاب قانون برآید.

 

حوزه: چرا تدریس طب را ادامه ندادید.

 

* زیرا با رواج طب جدید کسی به طب قدیم بهای لازم را نمی داد. افرادی می آمدند و مدتی وقت صرف می کردند و زحمت می کشیدند و مطالبی را می آموختند ولی بی نتیجه بود. زیرا در جامعه رسمیت نداشتند. یک وقتی آقایان علماء مرحوم خراسانی کرمانی حاج آقارحیم ارباب و … پیشنهاد کردند طب را ادامه بده و ما برای شرکت کنندگان در درس شما شهریه قرار می دهیم.

گفتم: « نیاز به شهریه نیست. شما اگر می توانید به این طب هم رسمیت بدهید که وقتی کسی دوره آن را به پایان رساند، بتواند مدرکی بگیرد و از آن استفاده کند.»

دنیا نمی خواهد ما در این گونه امور رشدی پیدا بکنیم. شنیده شد: «آقایی در تهران دارویی برای معالجه سرطان به دست آورده است. حتی امتحان هم کرده بودند و بخشی از بیمارستانی را در اختیارش نهاده بودند ولی پس از مدتی آن شخص ناپدید شد و دیگر خبری از او نشد.»

 

حوزه: آیا تاکنون طبابت هم کرده اید.

 

* عرض کردم که قصدم بر طبابت نبوده ولی گه گاهی که مراجعه می شد مداوا می کردم.

 

حوزه: اگر امکان دارد چند نمونه از معالجات خود را بیان کنید.

 

* یک وقتی مرحوم علامه طباطبایی تشریف آورده بودند اصفهان. هنگام رفتن آقا سیّد محمدباقر و آقا سیّد محمدعلی به من گفتند: «آقای طباطبایی زبانشان زخم است و معالجات طب جدید مؤثر نبوده».

گفتم: «چرا زودتر نگفتید. مقداری دوا آوردم و گفتم به زبانشان بمالند. ایشان هم مالیده بود و خوب شده بود.»

یک روز در مراسم عقد دخترشان که عده ای از اطباء هم شرکت کرده بودند جریان معالجه زبانشان را به آنان می گوید: « من مدتها از زخمی که در زبان ظاهر شده بود در رنج بودم. به دکترهای گوناگونی در ایران و عراق و لبنان مراجعه کردم. هر کدام چیزی گفتند یکی می گفت: باید تکه برداری کنیم. دیگری می گفت: باید مدتی صحبت نکنید وولی فردی از خودمان با مقداری از داروی که تهیه کرده بود زبان مرا معالجه کرد».

ایشان دو بیماریهای دیگر هم داشت:

1ـ کابوس

2ـ لرزش دست.

3ـ ورم مُقله چشم.

کابوس مریضی است که شخص گرفتار در شب موقع خواب روی سینه خود احساس سنگینی می کند به طوری که حالت خفگی به او دست می دهد و زبانش بند می آید. البته کم کم برطرف می شود. این مریضی در طب جدید ظاهراً اسمی ندارد.

بعد از معالجه زبان مرحوم علامه به این فکر می افتد که خوب بود که بیماری رعشه (لرزش دست) خود را هم به فلانی می گفتم. از این روی توسط یکی از فرزندانم نامه ای فرستاده و شرح حال خود را بیان کرده بود. در جواب عرض کردم که بیماری مربوط به مزاج داخلی است و دارو را باید مطابق آن تهیه کرد. از این روی بایستی نبض شما را بگیرم. در فرصتی که به مناسبت چهلم فوت مرحوم صدر (سال 72ق) پیش آمد به قم رفتم و از ایشان عیادت کردم. لرزش دست ایشان طوری بود که به سختی چیزی می نوشت. برای معالجه به انگلستان هم رفته بود.

یکی از متخصصان آن جا گفته بود: «این مریضی قابل درمان نیست ولی می شود با مداو نگذاریم شدیدتر از این بشود. به ایشان گفتم: «اگر به من هم فرموده بودید می گفتم: « بوعلی سین در کتاب قانون می نویسد: اگر پیرمردی لرزش دست پیدا بکند علاج ندارد.

درعین حال برای ایشان معجونی ساختم که با استفاده از آن تا حدّ زیادی لرزش از بین رفته بود به طوری که می توانست بنویسد. از بهبود لرزش دستشان طی نامه ای به من اظهار رضایت کرد.

یک بار هم آقای صهری خطیب مشهور اصفهان آمد پیش من که: (شب خوابیدم و صبح وقتی بلند شدم متوجه شدم صدایم به کلی گرفته به طوری که نمی توانم حرف بزنم تا چه رسد که منبر بروم.)

ایشان را هم مداوا کردم. با اولین بار مصرف دو خوب شده بود. خیلی اظهار رضایت می کرد. افرادی به من مراجعه می کردند که از نظر طب امروز قطعاً سرطان هستند. بیشتر آنان با مدارک می آمدند. نظریه من این بود:یا بیماری آنان سرطان نیست و یا نوع قابل علاج است. مکرراً معالجه می کردم. یادم هست: یک بار خانم یکی از اطباء که رئیس بیمارستانی بود در اصفهان با مدارکش پیش من آمد. می گفت: سرطان سینه دارم. از همه جا مأیوس بود. گفت: اطباء گفته اند: باید سینه ات قطع شود. گفتم لزومی ندارد. من دوائی می دهم که چرک آن بیرون بیاید. رفت و به شوهرش قضیه را گفته بود. شوهرش گفته بود: باید فرمول آن را به ما بگوید. من گفتم: این که فرمول آن را نمی گویم چون تهیه اش برای شما مشکل است. غرض این که دوا را دادیم و ایشان خوب شد. بعد کسی دیگر را هم آورده بود.

 

حوزه: آیا درمعالجاتتان به ابتکاراتی هم دست یافته اید.

 

* بله. در امراض گوناگون مثل امراض چشم مخصوصاً تراخم اسهال کودکان یرقان تب تیفوئید امراض جلدی میگرن را که نوعی سردرد است که بیمار در مواقع خاص دچار آن می شود به آسانی معالجه کرده ام. درحالی که طب جدید از درمان آن عاجز است.

همچنین سوختگی را. دوایی ساختم که ظرف یک هفته نه تنها سوختگی را خوب می کرد که جای آن نیز روی اعضای بدن نمی ماند. چیزی که طب جدید با تمام پیشرفتی که کرده هنوز نتوانسته است سوختگی را به گونه ای معالجه کند که اثر آن روی پوست بدن نماند.

در صدد تهیه دارویی بودم که بیماری صرع را معالجه می کرد. همچنین دارویی تهیه کردم که پروستات را که طب جدید می گوید حتماً باید جراحی بشود با مالیدن معالجه می کرد. یا سنگ کلیه با برگی که به صورت جوشانده مریض مصرف می کرد خوب می شد و … ولی به خاطر بی توجهی از یکسو و زحمت زیاد و عدم دسترسی به ادویه که نوعاً از خارج (هند پاکستان و …) باید تهیه می شد این مسائل را دنبال نکردم. البته در مواردی به خاطر اصرار زیاد افراد درمان می کردم.

 

حوزه: شنیده ام که مریض قطع نخاعی را هم معالجه کرده اید.

 

* بله. از جمله به من خبر دادند که نو عروسی بر اثر افتادن به زیرزمین نخاعش قطع شده است و قابل معالجه نیست. من معجونی ساختم و آن را دادم تا بخورد. پس از مدتی مداوا خوب شد.

بله. از این گونه مسائل بوده است. مدتی قبل با یکی از پروفسورهای قلب دیداری داشتم. می گفت: « اخیراً کشف کرده اند که علت اغلب سکته های شبانه بزرگ شدن زبان کوچک است. زیرا در این صورت گوشتهای حلق آویزان می شود و در حین خواب مجرای تنفس را می گیرد و منجر به ایست قلب می شود. درمان این تنه کوچک کردن زبان به وسیله لیزر است.»

گفتم اگر با داروهای قدیمی و با مالیدن به موضع ورم زبان کوچک را خوب کنیم چطور است؟

با تعجب گفت: «ممکن است؟ شما برای معالجه چه دارید؟»

چند دارو را گفتم.

گفت: «در صورت توفیق حتماً نتیجه را کتباً به من بدهید.»

من معالجه کردم به چند طریق. با دواهایی که ساخته بودم توانستم زبان را کوچک کنم!3

 

- پیوندها:
- ارتباط مستقیم با معاونت ارتباطات:
تماس با ما:
آدرس:
قم - خیابان صفاییه - کوچه 15
تلفن:
09107555328
پست الکترونیکی:
Tebona@chmail.ir
سامانه پیامکی :
216 54 5000
طراحی :
برگرفته شده از موسسه فقاهت