تاریخ آخرین بروزرسانی: 27 اکتبر 2017 در 11:00 ب.ظ
آیا کنجد نسیان آور است؟
متن پیش رو یادداشت حجت الاسلام استاد محمد سوری، با موضوع «بررسی عبارت «الجلجلان» در لسان اهل بیت ع» میباشد. در این یادداشت که با نگاهی فقاهی به احادیث این باب نگارش شده است، نگارنده پس از بررسی های روایی و حدیث شناسانه به این نتیجه رسیده است که کنجد نتنها سبب ضعف حافظه نمیشود بلکه موجب تقویت آن هم هست.
استاد محمد سوری از مدرسین حوزه و اساتید علوم قرآن و حدیث حوزه علمیه قم و از مولفین و پژوهشگران حوزه روایات طبی، فقهي، تفسيري و فلسفي است.
در اين تحقيق در نظر داريم تا با بيان تفصيلي و استدلالي يک موضوع، در واقع روش تحقيق روايي براي رسيدن به مقصود را بيان کنيم.
با تتبع در روايات جلجلان ميبينيم که در 14 مورد به کار رفته است که با حذف موارد تکراري و نزديک به هم، در واقع دو دسته روايت در اين باب مشاهده ميشود.
دسته ي اول روايات:
1- امام صادق (ع) از امام باقر (ع): کان رسول الله (ص) يستعطُ بدهن الجلجلان اذا وجع رأسه.
2- اسحاق بن عمار از امام صادق (ع): أنّ رسول الله (ص) کان اذا اشتکي رأسه استعطَ بدُهن الجلجلان و هو السِّمسم.
دستهي دوم روايات:
1- قل (ص): عشرُ خصالٍ تورث النسيانَ: أکل الجُبُنّ و أکل سؤر الفأرة و أکل التّفاح الحامض و الجلجلان و الحجامة علي النقرة و المشي بين المرأتين و النظر إلي المصلوب و التعاز [التعارّ] و قراءة لوح المقابر.
قرار گرفتن روايات در دو دسته با مبنا قرار دادن کتب قديميتر - که ساير کتب اين روايات را از آنها گرفتهاند - و همچنين حذف تکرار غير مؤثرِ در فهم به دست ميآيد.
بررسی دسته اول:
ابتدا به جمع روايات ميپردازيم چراکه شباهت الفاظ آنها زياد است. در يکي اشاره شده سعوط (ريختن دارو يا مادهاي به داخل بيني) موقع وجع يعني درد سر است و در ديگري اشاره شده «اشتکي» يعني بيمار شد، به نظر میرسد بيماري سر در اين روايت همان سردرد در روايت اوّل است. از طرفي در روايت اول فقط اشاره به روغن جلجلان شده ولي در روايت دوم آن را به سِمْسِم معنا کرده است، پس مترادف جلجلان، سمسم است. یعنی در اين دسته از روايات جلجلان يعني در استعمال آن به نحو سعوط مقصود از جلجلان همان کنجد است. براي فهم آن به کتب لغت مراجعه ميکنيم و ميبينيم که جلجلان در آنها مشترک بين دو گياه يعني دانه گشنيز و دانه کنجد است. بعضي گويند جلجلان از لغت هندي يا حبشي گرفته شده و احتمال ميرود لغت تازي باشد مربوط به جلجل به معني زنگوله. براي بررسي تفصيلي اين لغت بايد اکثر قاموسهاي لغت قديمي ديده شود لذا با رجوع به نرم افزار لغت نور مشاهده ميشود که هر دو ترجمه با عنوان ثمرة کُزبُرة (دانه گشنيز) و السِّمسِم (کنجد) ذکر شده است.
دوگانهي ذکر شده کمکي به ما نميکند جز حصر نام گياه در گشنيز يا کنجد. لذا اينبار با نام مترادف جلجلان طبق روايت يعني (و هو السِّمسم) به بررسی واژه سمسم در روايات ميپردازيم تا معناي جلجلان به دست آيد:
بررسي روايات سمسم:
1- قيس باهلي از امام صادق (ع): انّ النبي (ص) کان يحب أن يستعط بُدهن السِّمسِم!
2- محمد بن مسلم قال سألته ع عن الحبوب ما يزکّي منها؟ قال (ع): البُّرُ و الشّعيرُ و الذرّه و الدخن و الأرزُّ و السّلت و العدس و السمسم کل هذا يزکّي و أشباهه.
3- عبدالله الأرَّجاني قال: کنت عند ابي عبدالله ع و هو يأکل فرأيته يتتبع مثل السمسم من الطعام ما سقط من الخوان... الخ
4- ... عن النبي (ص): تکلّم النار يوم القيامه... فتقول للأمير يا من وهب الله له سلطاناً فلم يعدل فتزدردُه کما يزدرد الطير حبَّ السِّمسم...
از بررسي اين روايات معلوم ميشود که اولاً گياه مذکور روغن دارد، ثانياً «کان يحب» نشان دهنده آن است که سعوط پيامبر اکرم (ص) پيش ايشان مطلقاً محبوبيت داشته لذا ممکن است خاصيت خوراکي بيشتري براي آن فرض کرد تا خاصيت دارويي صرفاً. چرا که طبق اين حديث تنها موقع وجع سر استفاده نميشده است و در روايات، استفاده از دارو تا قدر امکان بايد کم باشد چرا که موجبات فرسودگي را فراهم ميآورد. از طرفي طبق روايات اين گياه در کنار گندم، جو، ذرت، ارزن، برنج، جو پوست کنده و عدس ذکر شده که مورد زکات هستند و اين با کنجد بيشتر هم خواني دارد تا گشنيز. تعبير «مثل السمسم من الخوان» نيز نشان دهنده کوچکي آن است که ميفهماند ورق و ساقه و... گياه نيست بلکه دانه آن منظور است. تشبيه موجود در تعبير «کما يزدرد الطير حبّ السمسم» باز هم تأييدي بر خوراکي بودن دانه مذکور است.
حاصل آنکه خصوصيات: 1- روغن داشتن 2- خاصيت خوراکي غالب 3- زکات داشتن و همسنگی و شباهت حکمي با دانههاي ذرت و جو و برنج و... که همگي خوراکي پر مصرفاند. 4- و ريز بودن؛ بيشتر با همان کنجد مطابق است.
بررسي لغوي سمسم (و جلجلان):
1- السمسم: جلجلان؛ قال ابو حنيفه: هو بالسراة و اليمن کثير، قال: و هو أبيض.
سفيد بودن اين دانه با کنجد همخواني دارد در حالتي که بو داده نشده است.
2- الواحدَ جُلٌّ و الأصل الثالث من الصوت، يقال سحاب مُجَلْجِلً اذا صَوَّت و الجُلْجُلُ مشتق منه. و من الباب جَلَجْلتُ الشيء في يدي، إذا خلطته ثم ضربتَه و محتمل إن يکون جلجلان السمسم من هذا، لانه يتجلجل في سنفه إذا يبس. [يتجلجل: يختَلج: جنبيد، تکان خورد، جابهجا شد.]
3- الجلجلان: ثمره الکُزبرة، قال ابو الغوث: هو السِّمسم في قشره قبل أن يحصد.
4- الجلجلان: ثمرة الکزبرة و السمسم أيضاً.
5- السِّمْسِم: کنجد.
در توضيح لغت «سنف» در عبارت يتجلجل في سنفه که هماهنگ با «هو السمسم في قشره» است بايد گفت که السنف: شيء يشبه أذن الفرس و هو شبيه الباقِلَي ينشق فيخرج حبه و يبقي الوعاء خالياً.
يعني قشايي شبيه قشاء باقلا دارد که وقتي خشک ميشود دانه کنجد در آن جنبيده و تکان ميخورد و جابهجا ميشود. و اگر ضربه بخورد دانهها از آن ميريزد.
در بعضي فرهنگ لغات هم شبيه گياه قُلاقِل شمرده شده خصوصاً در اکمام آنها (يعني غلاف شکوفه يا ميوه که پس از شکافته شدن از آن شکوفه و ميوه بيرون آيد.)
حاصل بحث آنکه جلجلان اسم عامي است که شامل گشنيز و کنجد ميشود هرچند گاهي وجه فرقي مثل عبارت «ثمرة الکنزبرة» يا «هو السمسم في قشره قبل أن يحصد» ذکر شده است. ولي به هر حال سِمْسِم به معناي کنجد است. که غيز از سَمْسَم به معناي ثعلب است. پس در روايات دستهي اول منظور از جلجلان کنجد است.
بررسي دسته دوم روايات:
نکتهي مهم آن است که در روايات دستهي اول جلجلان مساوي سمسم يعني کنجد شناخته شد پس علي القاعده ميتوان معناي آن را به روايات دستهي دوم تسري داد و برخلاف طب سنتي که کنجد را باعث تقويت حافظه ميشمرد حکم به نسيان آور بودن آن بدهيم.
در ابتداء روایات واجد تعابیر «الجلجلان» و «تورث النسيان» یعنی روايات مشابه آن را استخراج ميکنيم. جالب آن است که روايت نسيان آور بودن جلجلان (لفظ عام شامل کنجد و گشنيز) تنها در يک منبع يعني طب النبي (ص) ذکر شده است و در واقع مفرده است و ساير کتب (بحار و مستدرک) فقط از همين کتاب نقل کردهاند. مفرده بودن روايت و ذکر نشدن در منابع قديميتر باعث ضعف و شک است. در مرحله بعد با سرچ تعبير «تورث النسيان» متوجه ميشويم که روايت طب النبي (ص) (عشر خصال تورث النسيان ...) در منابع قديميتر به شکل (تسعه أشياء تورث النسيان...) ذکر شده است و موارد آن اندک اختلافي با موارد طب النبي (ص) دارد:
1- طب النبي (ص): قال (ص): عشر خصال تورث النسيان، أکل الجبن و أکل سؤر الفأرة و أکل التفاح الحامض و الجلجلان و الحجامة علي النقرة و المشي بين المرأتين و النظر الي المصلوب و التعاز [التعارّ] و قراءة لوح المقابر.
2- من لا يحضره الفقيه: قال (ص): يا علي تسعه اشياء تورث النسيانَ أکل التفاح الحامض و أکل الکُزْبُره و الجبنّ و سؤر الفارة و قراءة کتابة القبور و المشي بين المرأتين و طرح القملة و الحجامه في النقرة و البول في الماء الراکد... (الخ).
جالب آن است که روايت قديميتر مفرده نيست و در کتب معتبر زيادي همچون من لا يحضر (قرن 4)، وافي (قرن 11)، وسائل (قرن 12) و فصول المهمه (قرن 12) به همين شکل ضبط شده است ولي مؤلف کتاب طب النبي (ص) شخصي به نام ابوالعباس جعفر مستغفري نسفی (متوفي 432 قمري) است که بعضي او را حنفي و بعضي شافعي و برخي هم شيعه دانستهاند. از جمله آثار او «معرفة الصحابة»، «الدعوات»، «الشمايل النبي»، «تاريخ نسف»، « فضائل القرآن» و «طب النبي (ص)» است. اجمالاً از اسم گذاري آثار و موضوعاتي که به آن پرداخته (صحابه- قرآن- شخص پيامبر (ص)) چنين به نظرم ميرسد که اهل سنت است به ضميمه آنکه تعبير «ياعلي» در روايت او حذف شده لذا حديث او قابل مقايسه با من لا يحضر نخواهد بود پس نسبت لفظ جلجلان براي گشنيز از جانب اهل سنت است ولي به هر حال در مقایسه تک تک موارد با روایت خطیب مستغفری در طب النبی (ص) معلوم میشود که منظور از جلجلان در دسته دومِ رواياتِ باب جلجلان، همان کُزْبُرة يا گشنيز ميباشد که مؤيدات روايي ديگري هم دارد مثل اينکه در روايات سفارش شده است که به تازه عروس داده نشود بدين ترتيب معلوم میشود روايات سعوط مربوط به کنجد است و روايات نسيان مربوط به گشنيز و گره کار در روايات عامّه و روایات شیعه در این زمینه با هم هماهنگ هستند.
از طرفی این برداشت از طب سنتي وروز هم مؤید دارد چراکه گشنيز سردي است و نسیان از سردي است ولي کنجد گرم است و حافظه از گرمي است و در تجربیات طب روز نیز کنجد به علت وجود ماده ای به نام لسیتین باعث افزایش حافظه شمرده شده است.
نتیجه نهایی:
جلجلان در ادبیات ائمه ع به معنای کنجد است و اما روایت نسیان آور بودن جلجلان نقل به معنا شده و روایت معتبر قدیمی واجد لفظ دیگری است که مولف با توجه به اشتراک لغوی جلجلان برای هر دو معنا از این لغت استفاده کرده است و به استعمال آن در ادبیات ائمه ع توجهی نداشته است چه اینکه مولف از اهل سنت نیز هست.
لذا گشنیز که با لفظ عربی الکزبره در روایات آمده نسیان آور خواهد بود و روایتی برای نسیان آور بودن کنجد اساسا وارد نشده است. در این صورت مطلب مخالفتی با سایر روایات و طب سنتی و طب مدرن نیز نخواهد داشت.
درپایان مقاله باید این نکته را به عرض رساند که آنچه که از روایات باب کنجد به دست آمده است مویدات فراوانی در منابع طب سنتی و حتی طب مدرن هم دارد اما برای رعایت اختصار از ذکر آن خود داری مینماییم.
والحمد لله رب العالمین
محمد سوری
1437 ه.ق
قرب الإسناد، ص111.
کافي، دارالاسلامية، ج6، ص524.
طب النبي (ص)، ص25.
فرهنگ ابجدي، ج1، ص 79و ص 231.
نتایج روایی باید این چنین جزئی و گام به گام پیش برود.
کافي دارالاسلامیة، ج6، ص 524.
کافي دارالاسلامية، ج 3، ص 510.
کافي، ج 6، ص 301
الخصال، ج 1،ص 111.
لقمه را با شتاب گرفتن.
لسان العرب، ج 12، ص 305.
معجم مقاييس اللغة، ج1، ص 419.
الصحاح، ج4، ص 1660
بحر الجواهر معجم الطب الطبيعي، ص 118.
فرهنگ ابجدي، ص498.
الغريب المصنف، ج2، ص 426.
لسان العرب، ج 12، ص 305.
طب النبي (ص)، از منابع قرن 5 است.
من لا يحضره الفقيه قرن 4.
طب النبي (ص)، ص 25.
من لا يحضر، ج4، ص 361.